خیلی از روایات طبی، اَسناد درستی ندارند
تقریرات گعده علمی آیتاللهالعظمی شبیری زنجانی
اشاره: گعده روزانه علمی آیتﷲالعظمی شبیری زنجانی حوالی اذان مغرب و حتی روزهای تعطیل در دفتر این مرجع تقلید ۹۰ساله تشکیل میشود. این جلسات با حضور برخی استادان و محققان حوزوی به بررسی موضوعات و مسائل مختلف علوم دینی میپردازد. البته این تقریرات بهمعنی مواضع رسمی و فتاوای ایشان نیست و مقلدان باید به رساله عملیه ایشان مراجعه کنند.
****
در باب تعارض، احتمال تقیه کافی است و نیاز به قطع نیست (۴ اردیبهشت ۹۵).
این از متفردات ماست و ندیدم کسی بگوید که اگر کسی بعد قصد سفر و عبور از هشت فرسخ، از سفر منصرف شد و وظیفهاش نماز تمام بود، سهواً قصر بهجا آورد، آقایان در جای خودش گفتهاند نمازش صحیح اس؛، اما جایی که باید استثنا میکردند، استثنا نکردهاند. قصد سفر جزءالموضوع است؛ نه تمام آن. هشت فرسخ هم جزء دیگر است. آقایان اکثراً قصد را تمامالموضوع میدانند (۲ اسفند ۹۵).
در دوران بین مخالفت قطعیه و موافقت قطعیه، قول به تقدیم موافقت قطعیه برخلاف فطریات عموم مردم است؛ در حالی که آقایان قائل به تقدیم موافقت قطعیه شدهاند(۲ اسفند ۹۵).
در کتب متأخر، اجماع اخص از عدمالخلاف است. در عدم الخلاف لازم نیست همه فقها به آن بحث پرداخته باشند؛ اما در اجماع باید در همه کتب مورد بحث قرار گرفته باشد تا بتوان ادعای اجماع کرد. در کتب متقدم، اجماع در کتب امامیه و عدم الخلاف در کتب عامه است (۱۸ خرداد ۹۶).
درباره این فتوای جدید نماز مسافر که در رساله جدید آمده است، ما هر پنج کیلومتر را یک فرسخ گرفتهایم؛ یعنی حسابی که بین عرفات و مکه در قدیم میکردهاند. پانصد کیلومتر را هم ما میبینیم در معمول حرکتها تا در روز حرکت کنند یک ساعت از روز رفته است و موقع نماز هم استراحت میکنند و در مجموع در طول روز حدود هشت ساعت حرکت میکنند؛ این متعارف معمولی است. البته متعارف این ایام است و ممکن است بعداً بیشتر از این بشود. حرکت نوع مردم هم میزان است و اگر بعد از این عوض شود و نوع مردم از ماشین شخصی استفاده کنند، حکم عوض هم میشود. پس قدرت رفتن معیار نیست؛ نوع رفتن معیار است(۳ تیر ۹۶).
در سابق دیده بودم گویا آقا ضیاء دفع ضرر محتمل را حکم عقلی نمیداند؛ بلکه حکم فطری غریزی تعبیر میکند؛ ولی خیلیها مثل شیخ، عقلی میدانند. جمع بین مطلب آقا ضیاء و کلمات دیگران این است که اصلاً تنافی ندارد و اگر آقا ضیاء به عنوان اعتراض به دیگران گفته باشد اشکالش وارد نیست؛ چون آنچه عقلی است حکم اقتضایی ضرر است که عقل فطری اجازه نمیدهد که انسان خود را بدون دلیل و بیحساب به ضرر بیاندازد. ولی اینکه حکم عقلی فعلی باشد، نه اینطور نیست. عقل حکم فعلی نمیکند و باید مصالح و مفاسد را ببیند. تقبیح عقل، اقتضایی است و لذا از هر کاری که مصلحت و مفسده ندارد و عقل بشری اجتناب میکند باید پرهیز کند (۳ تیر ۹۶).
خیلی از این روایات طبی، اَسناد درستی ندارند و نمیشود اِسناد بَتّی [و قطعی] به ائمه(ع) داد. آنهایی که سند درستی دارند قابل استناد هستند؛ ولی اگر فقط دارای ظهور باشند، امر قطعی نیست؛ بلکه ظنی است و اگر الآن خلاف علم است همان هم از اعتبار میافتد. با اینها میآیند معامله قطع میکنند و بعد گیر میکنند. در اینجا هیچ نباید معامله قطعی کرد و البته روایات ضعیف را هم بَتّی نباید رد کرد. از طرفی آن معتبرها را هم نباید صحه بگذاریم که بعد مشکل ایجاد شود. تازه ما مطلق ظن بما هو ظن را طبق بنای عقلا قبول نداریم؛ بلکه باید برای متعارف مردم اطمینانآور باشد؛ نه این اطمینانهای مدرسهای که نوع ما داریم. اگر مصالح جامعه ایجاب کند که طبق ضوابط و شرایط خاصی طبابت [سنتی] صورت گیرد مانعی ندارد؛ مثلاً فرد حاذقی طبق قواعد این رشته، با پذیرفتن مسؤولیت، عهدهدار امر باشد. البته در هر صورت در مواردی که اعتبار نسخه مذکور از نظر اهل فن به جهت اعتبار سندی یا دلالی ثابت نیست، نباید بهصورت جزمی به حضرات معصومین علیهمالسلام اِسناد داده شود؛ ولی اگر قطعیالصدور باشد و دلالت هم اطمینانی باشد و دلیل قطعی بر خلاف نباشد مثل علم ریاضی، نمیشود مخالفت کرد (۳ تیر ۹۶).
من در مسأله قصر و اتمام، دیگران را تخطئه بتی نمیکنم و خیلی مطمئن نشدهام (۴ تیر ۹۶).
در سابق به من پیشنهاد نماز جماعت عید میدادند. دو بار با فاصله رفتم ادله را نگاه کردم. آقای خمینی هم احتیاط میکند؛ البته ایشان رجائی صحیح میداند؛ ولی ما رجائاً هم باطل میدانیم. ایشان حرمت ذاتی قائل نیست؛ ولی به نظر من ظاهر این تعابیر دال بر این است که اینها مقاماتی است که غصب شدهاند و اینطور استفاده میشود که این تشریفات برای ذات این عمل است؛ یعنی همان برنامه خارجی محسوس که برنامه عید است، این مبغوض است و لذا نفس انجام این عمل از طرف غیر امام معصوم ـ بنابر نظریه اختصاص آن به امام ـ مشکل است و اگر از ادله نفهمیم و بخواهیم رجائاً بهجا آوریم به نظرم در اینجا حرمت ذاتی دارد و رجاء در جایی است که حرمت تشریعی داشته باشد؛ نه ذاتی. ما که حرمت را ذاتی میدانیم، نمیشود بگوییم همان تشریفات اعمال شود و فقط نیت رجائی باشد؛ لذا رجائاً هم کافی نیست. اگر حرمت تشریعی باشد در جایی که رجائاً بهجا آورد تشریع نکرده است؛ ولی اگر حرمت ذاتی باشد رجائاً هم نمیشود انجام داد. ربطی هم به بحث حاکمیت یا عدم حاکمیت طاغوت ندارد. مورد بحث این است که شرع مطهر جایز میداند یا نه. آقای خمینی هم اشکال میکرد و میگفت که به جماعت خواندن نماز عیدین شبهه دارد. ما مراجعه کردیم و دیدیم مشکل است و نتوانستیم به جواز آن مطمئن شویم (۴ تیر ۹۶).
مرحوم آخوند میگوید عمومات صلاحیت رادعیت از ناحیه عقلا ندارد و بنای عقلا بر حجیت خبر واحد را نمیتوان با عموم رد کرد. ولی در مورد استصحاب میفرماید که عمومات رادع است. فارق چیست؟ آیا اینجا دور لازم میآید و آنجا لازم نمیآید؟ این را بیان نکردهاند (۷ مرداد ۹۶).
وقتی ما در عتبات بودیم آقا موسی صدر هم آنجا بود. ایشان میگفت من به آقای آسید محمدباقر صدر گفتم چطور درس آقای سید محمد روحانی میروید؟ معلوم میشود که چه بسا تأدبا میرفته است. آسید محمدباقر گفته که خوب است. آقا موسی گفته که دلیل نمیشود هرچه که خوب است شما بروید. ایشان هم در جواب گفته که لازمهاش این نیست که هر چه ایشان بگوید ما بپذیریم. دو تا حرف ایشان میگوید ما میپذیریم. پنج تا حرف هم ما میزنیم ایشان میپذیرد. این مطلبی است که آقا موسی برای من نقل کرد. آقای حجت هم تا آخر به درس حاج شیخ عبدالکریم میآمد؛ با این که شاید خودش را بالاتر میدانست (۷ مرداد ۹۶).
آقا موسی صدر و آقای بهشتی همبحث ما بودند؛ ولی درباره حد سفر که اخیراً در رساله جدید ما آمده، با هم بحثی نکرده بودیم و آقای داماد هم مطلبی در این مورد نداشتند. ولی شنیدهام اولین کسی که شبهه میکرده، آسید صدر الدین جزائری از علمای ملای تهران بوده که میگفته این مسأله «مسیرة یوم» ولو حکمت است، ولی حکمت باید غلبه داشته باشد و این هشت فرسخ برای آن زمانهاست. شنیدم حاجآقا مرتضی حائری هم فتوایشان این بوده که مسیرة یوم باید باشد؛ ولی بعداً برگشته بود (۷ مرداد ۹۶).
اگر این فرمایش آقای خوانساری تمام باشد که در امور مهمه نباید به خبر واحد توجه کرد، در مسائل اصولی هم باید احتیاط کنیم؛ چون مسأله اصولی یک فرع فقهی نیست؛ بلکه علمی است و از نظر اهمیت خیلی مهمتر از کبائر است؛ چون از طریق این، همه مسائل فرعی داخل میشود؛ ولی خود این آقایان در این مسائل به خبر واحد تمسک میکنند (۷ مرداد ۹۶).
بعد از فوت آقای بروجردی، آقای اراکی مرحوم والد ما را بهعنوان مرجع معرفی میکرد. میگفتند ایشان که رساله ننوشته است. ایشان میگفت که این دیگر به من مربوط نیست (۷ مرداد ۹۶).
مرحوم آقای داماد و آقای خمینی منزل پدر ما بودند. شیخی پرسید که کسی فوت کرده و برادر و جد دارد. ارث بین اینها چطور تقسیم میشود؟ هم آقای خمینی و هم آقای داماد گفتند جد مقدم بر اخوه است. من عرض کردم اینطور که ما در کتب دیدیم در عرض هم هستند و با هم ارث میبرند و اخوه را باید جد حساب کنند؛ مگر اینکه قول شاذی در بحث باشد. حاج آقای ما گفتند که قول شاذی هم در بحث مطرح نشده است. آقای خمینی گفت جواهر را بیاور. من رفتم از بالا جواهر آوردم؛ نوشته بود بر اساس اجماع و نص و فتوای فقها برادران مثل جد ارث میبرند. اینها با این که مدرّس بودند حضور ذهن نداشتند؛ لذا بهواسطه همین حضور ذهن، آقای والد ما مورد اعتماد آقای حجت بودند و جواب مسائل را ایشان میدادند. آقای خویی و آقای میلانی را هم تا آخر شنیدم حافظهشان محفوظ بوده است (۷ مرداد ۹۶).
در مورد نقل معاریف از افراد مجهول، اگر اکثار روایت از آن مجهول داشته باشند و دربارهاش تعابیری مثل «یروی عن الضعفا» نگفته باشند، اصل اولی این است که اعتماد میکنند (۷ مرداد ۹۶).
محمد بن سنان خیلی مواقع مثل زراره ذم شده است. این ذم به خاطر مصلحت خود آنها بوده و لذا حمل بر تقیه میشود (۷ مرداد ۹۶).
جالب است زمانی روایات ابن ابی عمیر را جمع کرده بودم. آن دفتر را روی طاقچه گذاشته بودم که باران آمد و قسمتهایی که راجع به محمد بن ابی عمیر بود از بین رفت. در ترجمه ایشان هم آمده که وقتی زندانی بود، خواهرش کتابها و روایتهای دستنوشته او را در جایی مخفی کرده بود؛ ولی باران میآید و همه را از بین میبرد (۷ مرداد ۹۶).
غیر از معصوم همه اشتباه میکنند. آقای بروجردی با این که دقیقالنظر بود و همه قبولش داشتند، ولی در چندجا در فهم کلام سید اشتباه کرده و حاشیه زده است؛ یکی در نکاح است. آقای آسید عبدالهادی شیرازی هم همین اشتباه را کرده بود و بعد متوجه شده که این حاشیه درست نیست و در چاپ بعدی حاشیهاش کلام سید را تفسیر کرده بود (۹ مرداد ۹۶).
آقای خویی چند امتیاز داشت؛ یکی ذکاء داشت؛ سرعت انتقال داشت و فوری منتقل میشد. حافظهاش از مواهب بود. بیانش خیلی فوقالعاده بود. خیلی به علم اهتمام داشت و اگر طلبهی عالمی میشناخت نوشتهاش را میگرفت که نگاه کند و اهمیت میداد. اینها امتیازات مهمی است و قابل انکار نیست و به همین خاطر است که این پنجاه شصت سال اخیر کم کسی است که شاگردی ایشان را نکرده باشد. علت اینکه الآن هم در قم آقای خویی حاکم است، نه آقای بروجردی و داماد، این است که مطالب آنها شلوغ بود؛ ولی مطالب آقای خویی دردسر ندارد. آقای داماد اصلاً بیانشان اغلاق داشت و فهمیدن مطلب ایشان خیلی مشکل بود؛ به تعبیر آقای مطهری مقدمات مطویه زیادی داشت. ولی آقای خویی دیگر مقدمات مطویه نداشت و مطلب را صاف بیان میکرد. البته آقای خویی بعضی چیزهایی را که در رجال نیاز بوده، توجه نکرده است. اشکالی هم به ایشان وارد نیست؛ چون از اول مشغول به رجال نبوده است. همهچیز به استعداد مربوط نیست؛ بلکه سابقهدار بودن هم میخواهد که بداند رسم اینها چطور است. ولی آقای بروجردی و صاحب قاموسالرجال این اشتباهات را ندارند؛ چون سابقه دارند؛ ولی آقای خویی این اواخر به ذهنش آمده بود که در رجال کار کند. البته ایشان در رجال خیلی خوشسلیقه بود و مطالب را قشنگ روشن میکرد؛ ولی آنجاها که فنی است باید متخصص این کار بود (۹ مرداد ۹۶).
بین آقای بروجردی و آقای خویی، من آقای بروجردی را اعلم میدانم؛ چون فهم حدیثی و اطلاعات تتبعی خیلی نابی داشت و خود آقای خویی هم آقای بروجردی را کاملاً قبول داشت و من از خودش شنیدم. آقای شیخ محمدرضا آلیاسین با این که آقای خویی را حسابی قبول داشت، ولی از حاجآقا رضا صدر شنیدم که میگفت وقتی آقای آلیاسین حاشیه آقای بروجردی را دیده بود گفته بود: هذا الرجل یصعد عنه؛ یعنی میشود از او تقلید کرد (۹ مرداد ۹۶).
صاحب معالم با فحص در موارد، روایت قبلی را پیدا میکند و میگوید این مسند است و مرسل نیست. همین که در مضمرات ـ که بهخاطر اختلاف کتب، مرجع ضمیر مشخص نیست؛ ولی در ابتدا معلوم بوده و بعداً مجهول شده است ـ و مرسلات هم که واسطهها مشخص نیست، ولی در ابتدا مشخص و مسند بوده و بعد مرسل شده است، ایشان با تتبع توانسته اینها را پیدا کند. لذا برخی مرسلات به مسند بر میگردد و بعد از کشف وسائط، مسند میشود و البته مرسلههایی مثل «عن رجل» یا «عن بعض اصحابنا» اینطور نیستند. پس خیلی از روایات که خیال شده که مرسل هستند، در واقع ارسال ندارند (۱۰ مرداد ۹۶).
روایات سهل بن زیاد را معتبر میدانم (۱۰ مرداد ۹۶).
ما که نجف رفتیم برخی از آقای صدر خیلی تعریف میکردند. من اول باور نمیکردم؛ ولی بعداً که با هم مأنوس شدیم و خیلی با هم بودیم دیدم فکر ایشان خیلی جوال است و سرعت انتقال فوقالعادهای دارد. منتهی من درباره ایشان دو اشکال به نظرم میآید: اشکال اول من به همه کسانی که ذکاء و سرعت انتقال دارند ـ از جمله به آقای خویی هم ـ وارد است که گاهی به کلمات قوم دقت نمیکنند. حالا شاید حوصلهاش را ندارند؛ ولی مطلبی را که میشود توجیه کرد زود اشکال میکنند. دیدهام که آقای خویی به کفایه اشکال میکند؛ یا آقای صدر مثلاً به شیخ اشکال میکند؛ ولی اگر تأمل میکردند جواب اشکال همانجا پیدا میشد. اشکال دیگرم این است که خیلی وقتها با عرف فاصله دارند. با جولان فکری در مسائل مدرسهای، مسائل را تفریع میکنند و فکر میکنند که عرف هم همینها را میفهمد. یکی از نقاط ضعف آقای میلانی هم همین بود و عرف را بیسواد میدانست. ولی چون خطابات شرع به همین عرف بیسواد است، باید سراغ بیسوادها برویم. مخاطب اینها امثال آقای میلانی و خویی نبوده است (۱۰ مرداد ۹۶).
زراره با سنیها سر و کار داشته و تعلیل در روایات زراره زیاد است. او قبلاً سنی بوده و مشایخ سنی داشته است. امام(ع) میخواست وقتی با یک سنی هم طرف شد بتواند او را مجاب کند و لذا در بحثهای استدلالی با زراره به ارتکازات تمسک شده است؛ نه تعبدیات محض. تا شیعه بتواند واقعیتی را یاد بگیرد و با دیگری بدون جدل بحث کند. پس باید واقعیتی باشد که مورد قبول ارتکازات همه افراد واقع شود (۱۴ مرداد ۹۶).
رضاخان را نمیدانم، ولی محمدرضاشاه به اهل سنت بها نمیداد (۱۴ مرداد ۹۶).
شهید اول اقوای همه فقهاست. خیلیها عقیدهشان این است که شهید اول افقه فقها بوده است. خیلی فوقالعاده بوده و همین «دروس» که نوشته چیزهایی که دارد همه تازه است. در کتابخانه آستانه دیدم حاشیههای خیلی مهمی خودش به دروس زده است. شهید ثانی خیلی از کلمات شهید اول استفاده کرده است. شهید ثانی را آنطور قبول ندارند. محقق کرکی را بر شهید ثانی مقدم میدانند. شهید ثانی تقریباً خیلی جاها تبعیت میکند؛ ولی شهید اول مورد قبول همه است (۱۴ مرداد ۹۶).
آقای اردبیلی گفتند که آقای خویی میفرمود: انی قلّما اراجع الجواهر (۱۴ مرداد ۹۶).
حوزههای علمیه در فهم عبائر از عرف متعارف فاصله میگیرند (۱۵ مرداد ۹۶).
مجلهی تقریرات، شمارهی هفتم
سید موسی شبیری زنجانی
نظر شما